به گزارش مشرق، بیدینها هیچ چیز را مراعات نمیکنند. در تبلیغاتشان میگویند: «درختی که خودت کاشته ای، باید ثمره اش را خودت ببری! دختری که در خانه پدر بالغ شده، باید اول پدر بهره و استفاده اش را ببرد»
دو نفر از نیروهای کومله با خواهران خودشان روابط جنسی برقرار کرده و فساد و بیشرفی را در کومله گسترش داده و به امری سازمانی تبدیل کرده اند. وقتی مردم دیندار کردستان این هتاکی ها و بی بندوباری ها را میبینند گند کومله درمیآید و بیآبروییشان زبانزد خاص و عام شده و مردم حساب کار دستشان میآید و ریزش شدید نیروهای کومله را به دنبال دارد.
معتقدند «انسان نسل حیوان است و روابطش میتواند حیوانی باشد». فضای باز و آزاد اختلاط دختران و پسران جوان باعث ترویج و گسترش رفتارهای جنسی شده و لوازم پیشگیری از بارداری در کولهپشتی و مقرهایشان به وفور یافت میشود.
به طور عمدی مأموریتهای اشتراکی بین دختران و پسران ترتیب میدهند تا در کوهها و سنگرها زمینه ارتباط نامشروعشان را فراهم کرده و گسترش دهند. معمولا یک مرد با دو زن با یک زن با دو مرد یا دو زن با سه مرد به مأموریت و عملیاتهای شبانه میروند.
بعضی ها ازدواج میکنند ولی بچهدار نمیشوند اما موظف اند با دستور سازمانی زنشان را با مرد دیگری به مأموریت شبانه بفرستند.
سعی دارند این گونه روابط بیشرمانه را در جامعه گسترش دهند ولی با مقاومت مردم مسلمان کرد مواجه میشوند. در بعضی روستاها مردان را تحت عنوان جاش و جاسوس و عامل دولت دستگیر و زندانی کرده و به خانواده شان بی حرمتی میکنند.
گروههای زیادی از مردم و طوایف منطقه به دلیل ظلم و ستم گروهکها به تنگ آمده و به سازمان پیشمرگان مسلمان کرد پیوسته و مسلح میشوند. آنها راه جهاد را در پیش گرفته و علیه ضد انقلاب میجنگند. رفتار اسلامی پاسداران و نجابت و شجاعتشان باعث جذب گسترده مردم مسلمان شده و گروههای ضربت و بسیج عشایری شکل میگیرد و به مقابله با ضد انقلاب برخاسته و آنها را وادار به عقبنشینی به سمت روستاها میکنند.
قشر متوسط جامعه و خانها و ملاکین تاب ظلم و ستم ضد انقلاب را نداشته و به صورت طایفهای به دولت پیوسته و مسلح میشوند. با دستگیری خانها و بزرگان طوایف، مال و اموالشان را مصادره کرده و وادارشان کرده بودند مثل چهار پا جلو دید مردم بین محلات راه بروند و نیروهای کومله سوارشان شده و با لفظی که الاغ را میرانند نچ نچ کرده و در بین مردم چرخانده بودند تا باعث ترس و عبرت دیگران شوند.
خیلی ها این بلا سرشان آمده و دق کرده بودند. در پی بی احترامی و هتاکی دموکرات به عشیره منگر در مهاباد، همگی به دولت پیوسته و علیه ضدانقلاب قیام میکنند. عمر بالانی اهل روستای بالان زاب، سوار یکی از سران طوایف شد و مانند الاغ در محل چرخاند. بعدها با عذاب وجدان تسلیم دولت شد ولی عاقبت دیوانه شد.
آنچه خواندید، برشی از کتاب «عصرهای کریسکان» بود که بر اساس خاطرات آقای امیر سعیدزاده نوشته شده است. امروز طی مراسمیتقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب، منتشر شد.
در این تقریظ آمده:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ـ بسیار جذّاب تهیّه شده است؛ هم خود سرگذشت این جوان آزادهی کُرد جذّاب است و هم نوع نگارش صریح و کوتاه و بیحاشیهی کتاب. با اینکه نیروهای مبارز کُردِ طرفدار جمهوری اسلامیرا از نزدیک دیده و شناختهام، آنچه از فداکاریهای آنان در این کتاب آمده، برایم کاملاً جدید و اعجابآور است. نقش مادر و همسر هم حقّاً برجسته است.
دلاوری و شجاعتِ راوی و خانوادهاش ممتاز است و نیز برخی عناصر دیگر کُردی که از آنان نام برده شده است. در کنار این درخشندگیها، رفتار قساوتآمیز و شریرانهی کسان دیگری که بدروغ از زبان مردم شریف کُرد سخن میگفتند نیز بخوبی تشریح شده است. کتاب جامعی است؛ تاریخ، شرح حال، شناخت قوم کُرد، شناخت حوادث تلخ و شیرین منطقهی کردی در اوایل انقلاب ...
در آذر ۹۹ مطالعه شد.
«عصرهای کریسکان» به قلم کیانوش گلزار راغب، روایتگر خاطرات امیر سعیدزاده است که توسط انتشات سوره مهر منتشر شده است.